-
یک جرعه آرامش
شنبه 7 آذر 1394 14:06
ندارم بجز عشق بال و پری برایم تو عشق والاتری پی عشقم اما نه روی زمین یکی چون تو ازعالم دیگری نه ازمن که ازعرش دل برده ای به این شیوه چون می کنی دلبری چو آیم به معراج چشمان تو مرا تا به اوج خدا می بری در آغوش چون آرزویت کنم به آغوش تنهایت می پری زمین و زمان بی دروپیکر است مگر باز گردد ز لطفت دری شبیه لبان شرابی تو...
-
کوله بار ریا
شنبه 7 آذر 1394 14:04
زهر با خود داشت،هر جامی چشیدم از شما هیچ جز نامردمی ، هرگز ندیدم از شما بود بیهوده هر امیدی که در دل داشتم شد سیه پوش عزا و ماتم عیدم از شما عشق را بازیچه دست هوس کردید ، حیف بود قلابی ، هر احساسی که دیدم از شما در دل چون سنگ تان یک قطره بی تاثیر بود این همه نازی که روز و شب کشیدم از شما کاسبی کردید با دل ؛ ناحبیبان...
-
با خیال دوست
چهارشنبه 13 آبان 1394 09:12
قطرهء آبم که جز در راه دریا نیستم گر جهان شیرین شود ، جز فکر لیلا نیستم زندگانی با تو زیبا می شود در چشم من جز شما ، دل بسته چیزی ز دنیا نیستم بردی از من دل ، به اعجاز کمالات خودت در پی ابرو و چشم و قد و بالا نیستم جز جدایی تو ، باکم نیست از داغ دیگر عاشق پروانه وارم ، اهل پروا نیستم همچو ایوبم ، گر امید وصالت با من...
-
در حسرت پایان خوش
دوشنبه 11 آبان 1394 13:22
دوباره شمس ما از شرق جان تابان شود ای کاش پر از شادی و خنده پیش ما مهمان شود ای کاش برید عهدی که با من بسته بود و رفت از چشمم به مهر آید دوباره ، بر سر پیمان شود ای کاش دلم خون است و بر لب خنده ها دارم به یاد او دلم مثل لبانم از خوشی ، خندان شود ای کاش گذشت عمر و نشد یک لحظه دنیا بر مراد ما دو روزی بر مراد محفل رندان...
-
باور نکن !
چهارشنبه 6 آبان 1394 08:10
قصه باغ گل بی خار را باور نکن داستان گنج دور از مار را باور نکن حرف اگرحرف ست، پنهانی نمی بایست گفت حرف پنهان در نگاه یار را باور نکن ابله و عاقل ندارد ، چشم دل را باز کن شیخ را باور نکن خمار راباور نکن هیچ کس از راز عالم جز خدا ، آگاه نیست مدعی صاحب اسرار را باور نکن دل به قول هر کس و ناکس نمی باید سپرد حرف هر نامرد...
-
طوفان ببار
چهارشنبه 6 آبان 1394 07:56
جز جام می کسی حریف غم نمی شود هر همنشین که همدل و همدم نمی شود ῳ آب زلال ، می توان نوشید هر کجا هر چشمه ای ولی چو زمزم نمی شود در غم نشسته ایم ز دوری دوستان جز با نگاه او دلم خر ّ م نمی شود درد جنون فقط به لیلی می شود دوا داروی دیگری بر آن مرهم نمی شود باید وفا کنی و بیایی کنار من داغ فراق تو به وعده کم نمی شود دستم...
-
جان بی خبر
سهشنبه 5 آبان 1394 08:32
در این زندان نمی ماند ، کسی که بال و پر دارد دل دیوانه ای چون من ، سری پر دردسر دارد ز خود هم می گریزم ، مثل آن بادی که سرگردان کجا رفتن نمی داند ، ولی عزم سفر دارد نصیحت کردنت ، تلقین یاسین است در گوشم دم سردت کجا در پاره سنگ من اثر دارد خبر از عالم غیبم نکن ، بگذار خوش باشم برد سود دو عالم ، آنکه جان بی خبر دارد...
-
به همین سادگی!
سهشنبه 5 آبان 1394 08:29
چه ساده گذشتی بی گره بر پیشانی بی لبخند بر لب بی عشقی بی نفرتی بی حتی نشان ترحمی * چه ساده می گذرد بی یاد آن همه لحظه ناب بی مرور خاطره ای بی حتی مجال دود کردن یک نخ سیگار قبل از خداحافظی * به همین سادگی! بی حتی نقطه ای که پایان را خبر بدهد! (ادم)
-
به دوستان سری بزن
دوشنبه 4 آبان 1394 07:58
بر این کویر خشک ، چو باران سری بزن در حد یک سلام به یاران سری بزن تا جام تو لبالب از شور جوانی است گاهی به خالی خم پیران سری بزن خندان چو می روی به سوی حجله وصال به عاشقان مانده در هجران سری بزن شکرانه رها شدن از دام درد و غم به دوستان مانده در زندان سری بزن گر پای بند قول وقرار دگر شدی از چشم دیگران بیا پنهان سری بزن...
-
عشق باران!
دوشنبه 4 آبان 1394 07:56
باز آفرین دم های عیسا را به لبخندی یک بار دیگر زنده کن ما را به لبخندی کوچید از دل های ما پروانه عاشق باز آور آن بال تماشا را به لبخندی این روز ها فانوس های شهر ما مرده ست مهتاب شو روشن کن اینجا را به لبخندی شکرانه آنکه برآوردند از چاهت مهمان شادی کن زلیخا را به لبخندی در بی بهاری باغ ها ، افسرده و زردند ای سبز ، معنا...
-
جان بی خبر
یکشنبه 3 آبان 1394 08:23
در این زندان نمی ماند ، کسی که بال و پر دارد دل دیوانه ای چون من ، سری پر دردسر دارد ز خود هم می گریزم ، مثل آن بادی که سرگردان کجا رفتن نمی داند ، ولی عزم سفر دارد نصیحت کردنت ، تلقین یاسین است در گوشم دم سردت کجا در پاره سنگ من اثر دارد خبر از عالم غیبم نکن ، بگذار خوش باشم برد سود دو عالم ، آنکه جان بی خبر دارد...
-
روح مجنون
یکشنبه 3 آبان 1394 08:18
روح مجنونم ، رها از بند و زنجیرم نکن گرچه پیرم ، عاشقم ، اینگونه تحقیرم نکن غرق در دریای چشمانت شدم، دستم بگیر چون خس و خاشاک اسیر دست تقدیرم نکن روز اول گفته بودم با دل سوداییم گرچه شیرین است ، با آن چشم درگیرم نکن خوانده بودم قصه ها از غصه فرهادها التماسش کرده بودم ؛ طعمه شیرم نکن من خودم صد بار رفتم ، مقصدی در کار...
-
انکار خود
چهارشنبه 29 مهر 1394 16:26
مانند گل ، آزرده خار خودم بودم در آستین جامه ام ، مار خودم بودم پنداشتم چون من شما هم دل خریدارید چون غافلان در بند پندار خودم بودم درچشم خودهم نیست قدر و قیمتی ما را زیرا که عمری را در انکار خودم بودم بیگانه با خود ، بندگی دیگران کردم ای کاش روزی، لحظه ای یارخودم بودم راز مرا نه دوست می دانست نه دشمن خود روزن افشای...
-
در طلب سیمرغ
چهارشنبه 29 مهر 1394 11:08
یک عمر پریدیم ، ولی بام ندیدیم آرام ندیدیم و دلارام ندیدیم بسیار شنیدیم خبر باده و مستی جایی اثر از زمزمه جام ندیدیم خاموش شد آن شمع که شب روشن از او بود ما صبح سپیدی پی این شام ندیدیم هرجا که رسیدیم ، همه زهد ریا بود یک سینه پالوده از اصنام ندیدیم ذکری نشنیدیم که از دوست بگوید بر هیچ لبی ورد جز ارقام ندیدیم شد قسمت...
-
شوق چکیدن
چهارشنبه 29 مهر 1394 11:06
یوسفم گرگ شدی میل دریدن داری جای کندوی عسل نیش گزیدن داری روز اول همه گل بودی و گل می گفتی چه شد امروز فقط خار خلیدن داری عهد و پیوند تو یک لحظه نپاید هرگز پیش از بستن آن قصد بریدن داری قصه غصه حال دل بیچاره خود دهمت شرح اگر میل شنیدن داری قتلگاه دگری کرد در این سینه بپا چشم های تو ، ببین گر دل دیدن داری صبرکن ، سعی...
-
چه اهمیتی دارد !
سهشنبه 28 مهر 1394 12:10
نمی دانم اصلا چرا باید بدانم چه اهمیتی دارد شیاری سطح مریخ حلقه های زحل و مرگ چند ستاره آن سوی راه شیری! وقتی چند کوچه نه چند خانه آن سو تر کودکی کرسنه گریه می کند وقتی به خاطر چند اسکناس که ندارد پدری نعش عصای پیریش را بر دوش می کشد وقتی زمین ما در اشک و خون دور خودش می چرخد وقتی موج نفرت از سر ما گذشته است و من هنوز...
-
فراموش نمی کنم !
سهشنبه 28 مهر 1394 12:09
هنوز فراموش نکرده ام آن روزهایی را که دارا انار داشت و خواهرم سارا برای انار گریه می کرد انگار همین دیروز بود فراموش نکرده ام هنوز دستهای من متورم ترکه های آموزگار است _آقا اجازه ! چرا سارا انار ندارد؟ مثل پدر ما پدر سارا هم وضعش خوب نیست ! هیچ کدام از بچه های کلاس انار نداشت اما همه به سوالم خندیدند و معلم علامت سوال...