مثلا شعر
مثلا شعر

مثلا شعر

باور نکن !


قصه باغ گل بی خار را باور نکن   

داستان گنج دور از مار را باور نکن

حرف اگرحرف ست، پنهانی نمی بایست گفت
 
حرف پنهان در نگاه یار را باور نکن

ابله و عاقل ندارد ، چشم دل را باز کن

شیخ را باور نکن  خمار راباور نکن

هیچ  کس از راز عالم جز خدا ، آگاه نیست  

مدعی صاحب اسرار را باور نکن

دل به قول هر کس و ناکس نمی باید سپرد

حرف هر نامرد لاکردار را باور نکن

از صدای داد و فریاد کسان اصلا نترس

طبل توخالی هر اخطار را باور نکن

عادت کج رفتن از سر کی توان انداختن

 ادعای توبه پرگار را باور نکن

"اصل بد نیکو نگردد، زانکه بنیادش بد است"   

گربه عابد و پرهیزکار را باور نکن

هر چه از هر جا شنیدی نیست حرف بی غرض

جان من از هر کسی اخبار را باور نکن

عطر می خواهی ببو و زهر می خواهی بچش

وصف های کاسب بازار را باور نکن

شاید این ساز و نوا ، آوای آه و ناله است 

تا به چشم خود ندیدی تار را باور نکن

ارزش هر کار هر کس در خلوص نیت است

اینقدر ساده نشو ، رفتار را باور نکن

هر که کاری کرد ، یک جوری پی سود خود است

هیچگاه ، از هیچ کس ، ایثار را باور نکن 

قرمه سبزی می پزد هر کس برای دیگری

حرف های یک کمی بودار را باور نکن

شعر یعنی حرف های خوب بی معنی زدن

دل به حرف من نده ، اشعار را باور نکن


(ادم)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد